محیا جونمحیا جون، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

دخمر طلای مامان

تلخ ترین خاطره

1392/11/13 13:00
نویسنده : مامانی
281 بازدید
اشتراک گذاری

امسال هم قرار بود طبق هر سال یه شب قبل شب یلدا با خاله های مامان و بچه هاشون دورهم جمع شیم و شب یلدا هم با خانواده بابا که اون اتفاق خیلی بد پیش اومد.

بله اتفاق بد اونم این بود که مامان آقاجونشو از دست داد و.............

 

سال قبلش بود که همه شب یلدا خونه خاله جون جمع بودیم و هندونه شب لدامون رو آقاجون شکوند اونم با شوخی و خنده به همه میگفت ازم عکس بگیرین تا یادگاری براتون بمونه.بخاطر مریضیش حوصله شلوغی رو نداشت اما اونشب دوست داشت همه شلوغ کنیم و بخندیم  ولی افسوس امسال..................

همه خونه آقاجونم جمع شدیم و فقط براش قرآن و دعا خوندیم.

برای شادی همه پدر بزرگا که دیگه تو جمع ما نیستن مخصوصا پدر بزرگ سید من صلوات.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

F@eZe
13 بهمن 92 15:53
خاله شیوا
17 اسفند 92 13:43
خدا رحمتشون کنه...
مامانی
پاسخ
ممنونم عزیزم