محیا جونمحیا جون، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

دخمر طلای مامان

دائره المعارف محیا: (14 ماهگی)

عزیزم کلماتی که کامل میگی: بابا، مامان، آب، کیه، مانا(عمه جون)، دایی،جیجیک (هر نوع پرنده)، کووو، آبین = آروین بییم = بریم دبش = کفش پیچی = پیشی   (هر وقتم هر جا ببینیش میگه پیچت یعنی پیشته) نیییییییی= نیست چاکلز = چاتل  هاپو چی میگه : هاپ پیشی چی میگه: میـــــــــو ببیی چی میگه : بع   هر وقت از بیرون میایم خونه بهت میگم دخترم لباساتو ببر بزار تو کشوت فورا همرئو بغل میکنی میبری تو اتاقت میریزی تو کشوت و درشو میبندی بعد میای پیشم دستاتو نشونم میدی میگی نیییی( یعنی نیست). موقع بیرون رفتن هم خودت لباساتو انتخاب میکنی البته چون قاطی برمیداری کمکت میکنم. عزیز دلم خدا رو شکر فعلا غذا خوردنت عالیه و خ...
12 آبان 1392

متن روز جهانی کودک

  روز 1۶ مهر برابر با 8 اکتبر روز جهانی کودک نام دارد. کشورهای جهان روزهای کودک مختلفی برای خود دارند؛ اما روزجهانی کودک را خود بچه‌ها به وجود آورده‌اند. در سال 1986 در چنین روزی 2 تن ازدانش‌آموزان 9 ساله مدرسه آتاتوری در نیویورک با نگارش نامه‌ای از همه بچه‌های دنیا خواستند که با هم روزی را به صلح اختصاص دهند. ...
25 مهر 1392

عید قربان مبااااااااااااااارک

داری نَ نَی میکنی امروز صبح زود بیدار شدیم و بعد خوندن نماز عید آماده شدیم که با هم بریم خونه مادر جون تا قربونی کنیم و طبق معمول رفتی جلو نشستی به من میگی نه یعنی نیا جلو. محیا و پسر عمه هاش محسن و آروین(البه محیا از گوسفند میترسید) آروین بلا محیا ببیی چی میگه: بَــــــ آخ جون گوشت زود باشین کباب آماده کنین گشنمه در آخر هم بگم که محیا خانم و آقا آروین شدیدا غوغا کرده بودن و از صبح تا غروب فقط بازی کردن و تو حیاط بودن وقتی اومدیم خون محیا از ساعت 7 خوابید تا صبح فردا البته نخوابید بیهوش شد ...
25 مهر 1392

دوست جدید محیا خانم

امروز با هم رفتیم خونه خاله سمیه دوست مامانی تا نی نی شو که تازه بدنیا اومد ببینیم .نصیبه خانم اینجا یه ماهشه و تو هی نگاش میکردی میگفتی نینی بعد میخندیدی. ...
25 مهر 1392

بدون شرح.....

دختر گلم هر وقت بهت میگیم عروسکتو لالا بده فورا بغلش میکنی و تکونش میدی.     عاشق عینکی و میری از تو کشوت بر میداری میزاری رو چشمات و میگی که روسری سرت کنم اونوقت خانم میشی میری یه گوشه میشینی     ...
25 مهر 1392

بالاخره جشن تولد رنگینکمونی پروانه کوشولی ما برگزار شد

بعد کلی استرس و کار بالاخره جشن تولدت برگزار بود همه چی خوب بود ولی کیکی که مامان برات سفارش داد این نبود و آقای قناد به بهانه پیدا نکردن قالب مدلشو عوض کرد که خوشگل نبود ولی خوشمزه بود. راستی چون دندونات دیر در اومد دندونی و تولدتو با هم گرفتیم. آش دندونی     تزیینات که همش کار خودم بود (حتی طراحی تمت)   میوه و غذا الویه ، آش دندونی ، کارامل پروانه کوچولو کیک در آخرم کادو ها که بیشترش پول بود و تمیز کردن خونه آخیــــــش حالا باخیال راحت بشینم کیک بخورم در آخرهم باید بگم کادو مامان بابا یه زنجیر طلا عزیزجون وپدر جون100 تومن ...
2 شهريور 1392

عزیز دلم قدم برداشتنت مبارک

دخترم با تموم شدن 10ماهگیش تونست خودش به تنهایی قدم برداره و راه بره. از وقتی راه افتادی وقتی میریم خونه عزیزجون دم در میشینی گریه میکنی که بری تو پارک روبروی خونشون بازی کنی. ...
2 شهريور 1392