محیا جونمحیا جون، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

دخمر طلای مامان

اندر احوالات 14 ماهگی

  همیشه همه ی ظرفا رو کف آشپزخونه پخش میکنی آخرشم میری تو دیک میشینی باباهم بلندت کرد و روی گاز گذاشتت و شما هم به روی مبارک نیاوردی   انتظار پشت در حموم برای آب بازی   اینم لباسایی که مامان جون زحمتشو کشید برات بافت دستش درد نکه و کلای کوکب حیاطشون که نابودشون کردی تا ازت عکس بگیریم همرو کندی ...
18 آذر 1392

عکسای جامونده 13 ماهگی

شیطنتای پسرونه دختر نازم همش دوست داری یا رو ی ماشینت بایستی یا برعکس روش بشینی     تصادف آقا فیله با ماشین اینم در فریزر که همیشه مثل در حموم بازه بس که بلایی تو اصلا نمیتونی ببینی در فریزر یا یخچال بسته باشه     عملیات نابود سازی اتاق بعد از پاک سازی مامانی ...
18 آذر 1392

دائره المعارف محیا: (14 ماهگی)

عزیزم کلماتی که کامل میگی: بابا، مامان، آب، کیه، مانا(عمه جون)، دایی،جیجیک (هر نوع پرنده)، کووو، آبین = آروین بییم = بریم دبش = کفش پیچی = پیشی   (هر وقتم هر جا ببینیش میگه پیچت یعنی پیشته) نیییییییی= نیست چاکلز = چاتل  هاپو چی میگه : هاپ پیشی چی میگه: میـــــــــو ببیی چی میگه : بع   هر وقت از بیرون میایم خونه بهت میگم دخترم لباساتو ببر بزار تو کشوت فورا همرئو بغل میکنی میبری تو اتاقت میریزی تو کشوت و درشو میبندی بعد میای پیشم دستاتو نشونم میدی میگی نیییی( یعنی نیست). موقع بیرون رفتن هم خودت لباساتو انتخاب میکنی البته چون قاطی برمیداری کمکت میکنم. عزیز دلم خدا رو شکر فعلا غذا خوردنت عالیه و خ...
12 آبان 1392

متن روز جهانی کودک

  روز 1۶ مهر برابر با 8 اکتبر روز جهانی کودک نام دارد. کشورهای جهان روزهای کودک مختلفی برای خود دارند؛ اما روزجهانی کودک را خود بچه‌ها به وجود آورده‌اند. در سال 1986 در چنین روزی 2 تن ازدانش‌آموزان 9 ساله مدرسه آتاتوری در نیویورک با نگارش نامه‌ای از همه بچه‌های دنیا خواستند که با هم روزی را به صلح اختصاص دهند. ...
25 مهر 1392

عید قربان مبااااااااااااااارک

داری نَ نَی میکنی امروز صبح زود بیدار شدیم و بعد خوندن نماز عید آماده شدیم که با هم بریم خونه مادر جون تا قربونی کنیم و طبق معمول رفتی جلو نشستی به من میگی نه یعنی نیا جلو. محیا و پسر عمه هاش محسن و آروین(البه محیا از گوسفند میترسید) آروین بلا محیا ببیی چی میگه: بَــــــ آخ جون گوشت زود باشین کباب آماده کنین گشنمه در آخر هم بگم که محیا خانم و آقا آروین شدیدا غوغا کرده بودن و از صبح تا غروب فقط بازی کردن و تو حیاط بودن وقتی اومدیم خون محیا از ساعت 7 خوابید تا صبح فردا البته نخوابید بیهوش شد ...
25 مهر 1392

دوست جدید محیا خانم

امروز با هم رفتیم خونه خاله سمیه دوست مامانی تا نی نی شو که تازه بدنیا اومد ببینیم .نصیبه خانم اینجا یه ماهشه و تو هی نگاش میکردی میگفتی نینی بعد میخندیدی. ...
25 مهر 1392